سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 63024

  بازدید امروز : 2

  بازدید دیروز : 7

زمستان 1386 - دو سو پاد گذاری

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

لینک دوستان

 

درباره خودم

زمستان 1386 - دو سو پاد گذاری
مدیر وبلاگ : آقا مدیر[45]
نویسندگان وبلاگ :
م.ایوب (@)[20]

زوانش (@)[18]

تیشتر (@)[5]

sisusk[26]
ehsan naghibi (@)[0]


 

لینک به لوگوی من

زمستان 1386 - دو سو پاد گذاری

 

بایگانی

آنچه گذشت...!
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386

 

جستجوی سریع

 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

 

اشتراک

 

 

اد بیت و اد بیات

نویسنده:sisusk::: سه شنبه 86/12/14::: ساعت 6:12 عصر
عنوان و معنون این پست برای ما یادآور تلاش نه چندان موفق شکل گرایان روس است در بندهش و پی ریزی اساسی ایستا برای نگاهی مثالی و علمی به مقال ادبیات .الباقی داستان را همه می دانیم که چه شد و  در واقع چه نشد واینکه این رهیافت ذات گرا ی نیم بند هر چه بود و هر قوتی که داشت اصل الاساس حیات بخش و اکوسیستم ادبیات(public ) را که دچار خدشه کرد بماند زیر سوال هم برد .

جستجوی این مطلب چندان سخت شاید نباشد و نیست که فرمالیسم روسی در بن خویش و در ناخود آگاهیش امری بود پارادخشانه  از سویی طلایه ی دار رویکردی تحویل گرا ،  روشمند وشبه  علمی بود و همزمان به دامن رمانتیسیم منفعلانه ای در می افتاد که باز مانده ی واکنش تب آلود نژاد ژرمن در برابر روشنگری بود و شعار ش یا بهتر بگوییم اشعارش را در وصف و پاسداشت خرق عادت و تکینگی  ستوده شده در انجیل سرود که البته "از در تنگ وارد شوید" یا "از راههایی مروید که روندگان آن بسیارند"شکل شکیل تر و متفلسفانه  آن را در وعظ_فلسفه ی کیر کگور می توان دید و نقد ش به  publikum یا همگان. و ما حصل ایندو چیزی  بجز از دست رفتن   public در معنایی که هنر شهری و شهر نشین و وفادار به آرمان شهر یت در دامان آن زاده شد و صد البته چرخه ی مناسبات اقتصادی خود را هم یافت

این توضیح را بدهکارم که چگونه می توان سرشت تغزلی و سانتی مانتال رومانتیسیسم را  با روحیه ی عبوس و سرد فرمالیسم هم سو کرد ؟جواب آنکه آندو در تخریب  public همبودی و در هم تنیدگی خود را با صدای بلند اعلام کرده اند(می کنند)هر دو تیزی دندان های خود را به  "شهریت" و "شهرنشینی"نشان داده اند.ظاهرن هر دو رویکرد با پسوند" _وند"دچار بحران وجود شناختی می شوند فلذا مفهوم "شهروندی" و "شهریت" در کت هیچ یک نرفت این بود که هر یک به گونه ای در دامن اپوزیسیون آویختند یکی در عمق تاریک جنگل و سادگی و بساطت دهکده خانه ساخت و  دیگری در کنج آکادمی سر بر بالین آرامش نهاد که هر دو دارای تبار و کارکردی غیر شهر ی ویا حتا ضد شهری بودند ..تقابلی مادی یا صوری در عین مقارنت جغرافیایی( جبر جغرافیا!!!)

       انکار این نکته سخت خنده دار است که در اقتصاد سیاسی زیبا شناسی مدرن public فاکتوریست مهم و مبهم   شاید در تحلیل نهایی (شاید!)بتوان خیلی از نکات تاریک و زوایای مغفول را در پرتو آن رمز گشایی کرد که البته آن را به مفهومی خطرناک هم تبدیل می کند..اما در اهمیت راهبردیش  همین بس که حتی نخبه گراترین و خاص ترین سویه ها را هم به کرنش وا  می دارد آنجا که این سویه هارا به صرافت توضیح خود (اثر خود) برای انسان میانمایه ی تازه به دوران رسیده ای که مولود شهر است می اندازد (پدیده ی مانیفست نویسی) یا به زبانی دیگر استریپ تیز برای جلب و اخذ مشتری!

 

       زمانی این پرسش مهم بود که ملاک شعر بودن یا نبودن یک "چیز" در چیست؟اما این پرسش اینک دیگر نقشی کانونیک ندارد که همین نکته را می توان پارادوکسی گیج کننده و جالب  در نوع خود دانست  که البته قصد ررسیش را ندارم .......!

      زمانی هنر خود را در و برای حوزه های دیگر موجه می کرد (روانشناسی ..متا فیزیک... سیاست و....) و" جهتی کافی" برای بودن و مهمتر از آن برای ارائه شدن می یافت اما امروز علی رغم استقلال کاذب و ظاهریش  "جهتی کافی" برای مصرف در public ندارد.پس چرا هنوز می شعریم؟چرا شعر هست به جای آنکه نباشد؟

 


جنبش لولــــهنگـــــــــــــ بدستان در صف مانده!

نویسنده:sisusk::: چهارشنبه 86/10/26::: ساعت 5:53 عصر
علی الحساب حوصله ی نبشت مطلب نو نداریم علی الخصوص در این سرما و بی گازی که ظاهر الامر چیزهای زیادی را به آلاسکا و یخمک تبدیل کرده تا ظاهر و باطن مان جفت و جور شود خاصه پس از شعارهای هوشمندانه و مردم پسندانه و ای بسا خدا پسندانه ی دولت کریمه و انقلابی در این باب که نفت و متعلقات و بقیة القضایای مستحدثه  حکمن از آن  سفره های ملت و امت است حتی اگر بو ی گند آن شامه را ننوازد و آدم را یاد قطر العین ( جنی بد بو در گلستان سعدی )بیاندازد....لیکن ماجرا ا ز آنجا برای ما شوخی شوخی جدی شد که کون مبارک (حتی!)که سالهای سال از اخبار و اکناف بی خبر که نه اما در حد اقل مراودات با موضوع و بلا موضوع بود هم در یک شب سرد زمستانی کشفیات مربوطه را کرد تا جایی که امروزه روز شخصن و مستقلن  تبدیل به صاحب نگر و بلکه عمل گردیده و همین چس مثقال وقت و مدت کافی بود تا آثار عدیده ونتایج پسندیده از خامه ی مبارک صادر کند که یحمل می توان مطالب مربوطه را در www.mabaal.welcom مبسوطن مشاهده نمود.....
خواهش مند است نظرات و پیشنهادات مربوطه را حتمن و انصافن وایضن برادرانه با ما در میان بگذارید تا در اسرع وقت ....آره!

< type=text/java>GetBC(83);


لابد!

نویسنده:sisusk::: شنبه 86/10/8::: ساعت 9:46 عصر
سلام!
اجرکم مقبول!
ما بالا خره حالیمون نشد ترکیب نا مبسوط "مرگ آگاهی" کی قصد رها کردن نا اندیشه ی پارسی را دارد؟...این پسوند "آگاهی" برای خودش داستان جالبی دارد....اصلن "وند" ها
در زبان و اندیشه ی پارسی یتیم مانده اند.....پس از یک دوره ی طولانی فترت ( از قرن 4)
که "وند"های زبان پارسی را به خاطره ای مطبوع تبدیل نمود ،اکنون رجعتی دوباره به استفاده ی
مجدد از آنها در ذهن و زبان دوستان مشاهده شدنی است لیکن مناط استفاده ی از آنها چندان منقح نیست."وند"ها نقشمایه های بسیار بزرگی در دقت بخشی و وضوح به اندیشه ها دارند.
اصلن وضوح و سر راستی، فی الجمله نقطه عطف اندیشه ی نو است ( ویلیام اکام و دکارت را به خاطر بیاورید)...اندیشه ی نو دقیق است اما نه لزومن از نوع تحلیلی.اینکه دقت غیر تحلیلی
چگونه افاده می شود ،خود سر فصلی بزرگ است اما با نگاهی به این عرصه دیدنی است چگونگی حضور "وند"ها در متن....حالا قصه قصه ی ماست و حضور "وند"هایی که نه تنها "دقت"
غیر تحلیلی در متن را موجب نمی شوند بلکه بر ابهام "زمان ــــ مکان "متن می افزایند.از جمله
"وند" هایی که امروزه روز در این ولایت ابهام زا است و کارکردی اتفاقن ایدئولوژیک هم دارد پسوند مطنطن " آگاهی" است.....وقتی هم از آقایان پرس و جو میکنی ، توضیح آنها آدم را یاد
گوشه ی" یتیمک" در دستگاه ابوعطا می اندازد نه دانشورزی(تا کید می کنیم"ورزی")
راستی این فضای استعاریک کی مجال ورزیدن اندیشه می دهد به ما؟

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آخری
[عناوین آرشیوشده]


[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

©template designed by: www.persianblog.com