تعداد کل بازدید : 63488

  بازدید امروز : 28

  بازدید دیروز : 4

تیشتر - دو سو پاد گذاری

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

لینک دوستان

 

درباره خودم

تیشتر - دو سو پاد گذاری
مدیر وبلاگ : آقا مدیر[45]
نویسندگان وبلاگ :
م.ایوب (@)[20]

زوانش (@)[18]

تیشتر (@)[5]

sisusk[26]
ehsan naghibi (@)[0]


 

لینک به لوگوی من

تیشتر - دو سو پاد گذاری

 

بایگانی

آنچه گذشت...!
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386

 

جستجوی سریع

 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

 

اشتراک

 

 

نوشتن

نویسنده:تیشتر::: دوشنبه 86/4/18::: ساعت 11:6 صبح

چندی بود اسباب خانه را نچیده سفر کرده بودیم که باز گشتیم و دیدیم در نبود ما اینجا عجب روی سوسک هایی به خو دیده... بگذریم زیرا که مدیر وبلاگ از آن مدیرهای روی محل کار به خود ندیده نیست و خودش پیف پاف دارد.

دلیل سفر برای مملکت نشینان نیاز به توضیح ندارد که خلسه ای بود از این همه اخبار خوش و خرم:

از پیاده گز کردن تا سر خیابان و علافی تاکسی و اتوبوس به یمن هنوز نرسیدن کارت سوخت پدر گرام گرفته تا گرفتن نمرات پایان ترم و رویارویی با تابستان بزرگ ( بزرگ به معنای ارجمند نه طولانی! ) و شروع شدن همان تناقضات فکری و.....

از شکل گرفتن نطفه ی هم میهن و در دم کور کردنش گرفته تا تعطیلی کافه تیتر و لقب دادن خانه ی سیاه به سر پناه هنرمندان از همه جا بی خبر و این اواخر هم خبر جمع آوری کتاب های نامناسب!! از کتابخانه ها و جایگزینی آن با کتاب های مناسب ( این یکیشو دیگه ندیده بودیم! )و...و...و...

یکی از فواید امتحانات ترم آن است که به ذهن استراحتی می دهد منتها از آن طرف! که منحرف اش می کند به چیزهای دیگر و یک ماهی خواب خرگوشی ست. اما حالا باز ذهنمان رادارش به کار افتاده و هی می چرخد سمت روزنامه و تلویزیون و رادیو ( آن هم از نوع همین دور و زمانه اش! ) و سایت و وبلاگ و باز دلمان می خواهد بنویسیم و جمع کوچکمان را مجازی کنیم تا جایی برای ابراز ما حصل پردازش دیتاهای ورودی به ذهنمان باشد.

گلایه ای هم که در شعرواره ی پیشین کردیم از نبود بهانه تنها قرار عاشقانه و شور عارفانه ای بود که عدد دادنش.....

و گرنه این چهار راه حوادث آبستن بهانه های بسیاری است که نیازی هم به چشم بصیرت و گوش شنوا ندارد ، چنان به استخوان رسیده که کور و کر هم باشی ملموسند!

علارغم این که در این مملکت هر جمع بیش از یک نفری مواجه می شود با واپاشی به حداکثر همان یک نفر ، این مکان مجازی ظرفیت بیش از این ها را دارد.



خب دیگه!

نویسنده:تیشتر::: پنج شنبه 86/3/17::: ساعت 7:12 عصر

 

دستانم انگار دیگر به درد نوشتن نمی خورند

دفنشان کرده ام جایی

که فراموش کرده ام کجاست

می دانی ؟

این روزها...

نه!

خب شاید...

نه! نه!

راستش را بخواهی

بهانه ندارم

می خواستم...

اوم...

اجازه!

بهانه ام می شوی ؟!

گفتا سر چه داری؟

نویسنده:تیشتر::: یکشنبه 86/2/30::: ساعت 8:5 صبح

 

 

گیرم سطل آبی برای بیدار کردن خمیازه های ته نشین شده مغز آدم ها....دریغ از دریا!

و میکده یا بقچه ی زیر بغلمان و رهسپار جمع کردن گلابی های له شده....چه فرقی می کند؟

و کش آمدن و دد شدن و کاشکی کاشکی نامجو و عربده های... و لابد ترنج خوانی روزانه ما

و سیاره هایی که فقط بلدند روی صفحه بچرخند و عین ما تلو تلو نمی خورند؟

و می دانم وقتشه بگی زهر مار!

و دست بردار و برو.....برو خوش باش....چه کار به کار ما داری؟

چیزی کم است

نویسنده:تیشتر::: دوشنبه 86/2/24::: ساعت 7:51 عصر

 

چیزی کم است

چیزی میان چسب و قیچی و تراش و جاخودکاری گم شده

چیزی مثل سبز

چیزی مثل کبریت هایی که خاموش نمی شوند

مثل «براتیگان» و رودخانه های قزل آلایش

یا «سلینجر» و «تدی» که توی آفتاب دراز کشیده و یادداشت می نویسد

مثل سیمین وقتی برای جلال می نوشت: « جان من!»

اینجا شاملو کنار پریا به من زل زده

و باز فروغ...

فروغ و برق نگاهش

چرا ملامتم می کند امروز؟

صدای فلوت آمریکایی های لاتین

سوزن های ته گرد را به پایکوبی کشانده

اما مداد توی دستم!

چه فروتنانه در آغوش انگشتانم آرمیده ای...

             



<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

آخری
[عناوین آرشیوشده]


[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

©template designed by: www.persianblog.com