براي حامد خان مستوفي الخبائث صاحب كتب نانبشته در باب افتعال ،آن يار صافي(ساقي) در مجامع جاري،آن كلنگ بي دسته در زمانه ي از دست رفته ،آن صيغه ي مبالغه در حكايت معامله،آن جمله ي مطنطن در يك رمان مفخم ...شيخ ابو ناقص بن مجرور مساوي
ملقب به لوء لوء مجوف (مرواريد سوراخ سوراخ) ارفع الله قد و بالاهه:
اين عريضه ي مغلوط كه شرحه مبسوط در بياض كهربايي اندر كشورال دو سو پاد گذاري گذارده آمد ،نه به سبب دژ منشي(دشمني)يا كه دژم گووشي (دژ گويي)كه از در هو منشي و هو گووشي و البت بازي گوشي دوستانه، سودا گرفت و چاكر وامدار الطاف و املاح دوستان عهد شباب و طفوليت و نوباوگي كه هست هيچ،دستكـــــــ و پايكـــــــ
دوستان برادر وار و همساز خود را هم بمالد مبسوط!!!
اما بعد،
حقه ي مهر بدان مهر و نشان است كه بود رفيق!شما كه يكي از اكابر و اولين جيگرهاي مكشوفه بوده و البت هستي ،هيچ نگران نباش كه خداي تعالي از سر لطف و كرم واسعه ي خود به ماچنان استعداد جيگر بازي عطا فرموده كه اگر تمام جيگر هاي عالم در دست راست وتمام قلوه هاي عالم در دست چپ من گرد آيند ،جامه اي از نماز نرود و ملكه ي عدالت ذره اي زايل نشود.ميگي نه خورشيد را بياوريد!!!
آخر الامر اينكه لوكاچ رو هم گذاشتيم خيس بخوره ...آسياب به نوبت.