• وبلاگ : دو سو پاد گذاري
  • يادداشت : هنوز هم ....
  • نظرات : 0 خصوصي ، 22 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سي 

    بيا تا كنارت گيريم!

    اول آنكه نشانه را فقط كلمه نگرفتيم،دوم : تصور مكانيكي و كلكتيو از متن هم نداريم.بله متن همايش كلمات نيست،ما هم چنين خبطي نكرديم برادر كه شما ما را زنده بگور مي فرماييد!حرف اما اين بود كه:اگر قايل به هويت يكه و خودباشي به نام متن ،در تحليل هاي سمانتيكي باشيم دچار بحرانهاي نا خواسته اي مي شويم....از جمله آنچه شما فرموديد و به نام ما نامگذاري كرديد!...شما فرموديد:برادر آخر بايد تمايز نهاد ميان متن منطقي،متن فلسفي..... حرف ما اين بود كه اگر قايل به هويت يكه و تراگذرنده اي به نام متن وتقسيم بندي آنها باشيد با اين نگاه در تقابل است كه متن همواره بيرونش را به درونش فرا مي خواند به واسطه ي اجرا و تاويل و اينكه مجري و مفسر بواسطه ي سوار شدن بر موج تخيل و زبان و كنش همواره مي تواند فاصله ي هر دو متني را طي كند!(...ز را به شقيقه مرتبط فرمايد)فلذا نفس تقسيم بندي مستحيل مي شود و يكه بودن و انقسام قسمها منطق خويش را از دست مي دهند (بواسطه ي خود نباشي منطوق!).حاصل آن تجديد مدام مرزها و هويت ها ست ،يعني مسمي يك موجود نيست نه؟

    اينها را كه لحاظ كنيم درون و بيرون متن ديگر واجد معنا نخواهد بود كه شما نتيجه بگيريد رفتار هم پايش درون متن باز مي شود(نامرد حداقل پاي جنيفر لوپز را درون متن باز ميكردي!)

    حرف اما اين بود كه اجرا اصيل تر از متن است برادر !متن خاموش و ساكت است .مهمترين اصل هرمنوتيك شايد اين باشد : از متن نمي توان چيزي بر داشت مگر آنكه قبلن چيزي در ان گذاشته باشيم...همان چيزي را كه كاشته ايد درو خواهيد فرمود!

    ضمنن اينها كه گفتيم (درست يا غلط)بي ارتباط نيست با تصور انحلال شيرازه ي كتاب براي دريدا و ويتگنشتاين و فكر نمي كنم خيلي نياز به فاتحه ي شما وما داشته باشد.زنده به گور نمي فرماييد ما را؟