خاستم اين پيام را خصوصي بفرستم اما ديدم پيشتر خصوصي /عمومي را رعايت نكرده ايم. گفتم همينجا بنويسم.
اولن بنده نسبت به خودم نقد دارم شيوه و عصبيت مهار ناشده را در نوشتار م نمي پسندم شخصي كردن بحث را هم!
دومن بنده داعيه اي ندارم فكر هم نمي كنم صاحب قلمي را در اين ديار بشناسم كه جايگاهي را كه ما دو تن جعل كرديم و ادا و اطوار ش را.....بگذريم.
سومن مي پذيرم كه سواد آنچناني ندارم اعتراف ميكنم از نوشته هايتان و پاسخ هايتان به وجد آمدم به قولي از شما آموختم.فروتني ايراني نميكنم به جايش از خاندهايم دفاع هم ميكنم چنان كه افتد و داني!
چهارمن دوست عزيز در شما هم مثل خودم اخلاق فرهيخته گي نميبينم!
بيچاره اين مملكت با داعيه داراني چون من وشما!هنوز انديشه و ابزار را دوري نياموخته ايم!
پنجمن به وجد مي آيم انديشه ورزي ميبينم اما اين ورزش چرا كالبد و جانمان را سر و شكل نمي دهد؟ درديست جان فرسا!
ششمن ادامه گفتگو را بدين سياق به صلاح نميدانم! ميترسم ببازم و ببازيم ميخاهم بيا نديشم كه چرا اينگونه مي تازيم جايي كه بايد متامل بود و متحمل! چه دروغ زنيم ما انديشه - ورزان.
هفتمن اگر جسارتي شد پوزش مي خاهم نوشت مارا كساني ديگر هم خانده اند لابد! پس !فاش پوزش خاستم كه ستمي بر شما نرفته باشد.
هشتمن من و شما همديگر را نمي شناسيم عطف به نكره ي شما! اما هر دو درد انديشه داريم شايد كه صاحب آن هم باشيم يا نباشيم! هو الحكيم به قول قدما! ما به تصادف آمديم به ارتكابي عمد ميرويم!
اميدوارم بنده ي حقير را مجال شدن باشد به هيات انساني يا انديشه ورانه!
به صلاح نيست ادامه بحث همينجا زمينش بگذاريم ور نه او ما را زمين ميگذارد!
آرزو ميكنم در فضايي محترمانه تر بيا نديشم و بيا نديشي ! آرزو ميكنم و اگر چه جوان نيستم آنرا عيب نميشمارم!
پيروز باشيد و مستدام!