سلام بر تو و طنازيهاي نابهنگامت!
اولن از بذل توجهت ممنونم البت منهاي بذله هاي ....!!!( لابد!)
ثانين ما هم با اكثر فرمايشات شما موافقيم علي الخصوص آنچه در آغاز آمد فقط دو نكته به آن مي افزاييم از بابت ايضاح و انفراق!
اول از همه آنكه رفتار مرزباره ي هرمنوتيك و حتي معنا شناسي است...يعني گونه ي اجراي يك متن هم گونه اي هستي بخشي به متن و ملازمانش هست...اين از جمله موارديست كه مجاز نيستيم فقط به گفتن اينكه *جاي متن است كه معنا ي كلمه را تعيين و آنرا قابل دفاع يا آسيب پذير مي سازد*
كه احتمالن منظور شما اين است كه كلمه در بافتش معنامند است!....گونه ي اجراي يك متن البته فقط بافت و حد و رسم دادن درونمان يك متن نيست
نابسندگي اين نگاه را وقتي مي بينيم كه پاي رفتار نيز به ماجرا باز شود (مخصوصن از نوع متجاوزانه اش) خلاصه اينكه متن واحد متعالي و مستقلي براي صرف تحليل معنا نيست .متن را فراموش كنيد...به نظر ما متن در شكل مستفاد اينگونه تحليلها پيش برنده ي تحليل نيست و شديدن بحرانزاست .ضمن آنكه به هيچ *متني* هويت و كالبد يكه ي اينهمان نمي توان الصاق كرد و .....
دوم آنكه شما ميفرماييد متنهاي منطقي،متنهاي فلسفي،متنهاي علمي.... سوال اينجاست كه كيست و با چه معياريست كه مي تواند آنها را جدا كند؟به نظر شما اين تمايز در سطحي ديگر و به شكلي كلان تر(كلانتر!) گزارده نمي شود؟آيا شكلي قراردادي به خود نمي گيرد؟به زبان لوژيكال(!) شما مقسم اين اقسام و تباين اين اقسام چيست؟آيا شكلي از استراتژي و اوتوريته در ايجاد آن مشاهده نمي شود؟
بگذريم كه عمر، تبه شد!
ثانين فرموديد جا و خانه و از اين قبيل ....ات!كه عارضيم به شما كه اگر رفتار را و پيشامد آن فرار داد را لحاظ كنيم ...حتا با همان تقسيم بندي شما هم كه ببينيم بايد بگوييم كه :اين خانه اگر مال من نيست مال تو هم نيست
مال هر كي هست به من و تو چه داداش؟....اما حتمن تفاوتي هست بين خانه ها نه؟(خودت فرمودي!)هر احمقي با ديدن و خواندن متون موجود در اين خانه پي مي برد كه مثلن اينجا دفترچه تلفن نيست.يا ساكنان آن علاقه ي مستقيمي به ورزش ندارند.......الخ!
ديگر اينكه همرسانش وجه مهم و مغفول مانده ي زبان وري ماست نه؟....
آخر:بيچاره هايدگر كه تو در باره اش اينگونه بيانديشي و بدتر آنكه با اين اطمينان خبر هم بدهي آنهم در حالت....
آرزومند سلامتي شما