• وبلاگ : دو سو پاد گذاري
  • يادداشت : در ادامه 1
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ييييييييييييييييييييي 

    د ر هيات هوا دايم مراقبتم مي كند

    آنجا كه هوا هست

    نه مي گريزم مي خواهم و نه مي توانم بگريزم!

    + سيسوسك 

    براي م.ايوب:...جيگرتو!بعدن مفصل تر مينويسم برات!...ولي خودمونيم

    چه جوري جناب مخمل و راضي كردي از خونه ي مادر بزرگه بياد بيرون؟

    ....و زبانهاي كتولي و مازروني خيلي با هم متفاوت نيستند ...و هر دو تاش يكيه!..ولي تو بهش نگو!

    براي مخمل جون:...آخ قربون اون لپ ملوست برم(....تشريف ميبرين؟)احتمالن تا حالا تپل مپل تر هم شدي نه؟......خوشحالم ..... هر چند كمتر زيارتت مي كنم ولي حضورت اينجا تسلي بخشه.پشت اين كامنتي كه گذاشتي صورت نازنينت كاملن هويداست...از همين جا ماچش ميكنم.ايشالا كه بازم ....

    + م.ايوب 
    سلام به سيسوسك ؛ سيسوسك جان به خدا من هيچ حرفي جز انچه تو گويي نپسندم ! اما سوء تفاهم اول اينكه من نگفتم ويتگنشتاين پراگماتيست است ! حاشا ! گفتم ويتگنشتاين يا پراگماتيست ها ، و اينكه گفتم مهم نيست حرف متعلق به كيست . من درباره ي تعريف به شيوه ي كاربردي حرف زدم و جهان تصويري فقط يك اشاره بود به اينكه چنين اتفاقي هم مي افتد ليكن جهان ما صرفا تصوير نيست ! لذا اينكه از ويتگنشتاين متاخر گفتم نه متقدم بايد قابل قبول باشد ! بعد اينكه من واقعا پژوهش هاي ويتگ... را نخواندم ( البته تكه پاره شنيدم كه چه شد ) بنابراين اونقدر ها هم متاثر از او نبودم ( و البته اهميتي ندارد ) ليكن سخن آن است كه نموده شد و مي شود بحث ما قال و من قال ما را چه حاصل ؟ البته من تمام دلشوره ها و نازك بيني هاي تو را مي دانم كه چطور از چنين اتفاقات ساده اي فرهنگ ما شكل گرفته ولي اگه مي شه به من يكي ارفاق كن ! ديگه اينكه گاگندله كن(به كسر گاف) به زبان زيباي كتولي است نه مازروني !
    + م.ايوب 
    سلام به سيسوسك ؛ سيسوسك جان به خدا من هيچ حرفي جز انچه تو گويي نپسندم ! اما سوء تفاهم اول اينكه من نگفتم ويتگنشتاين پراگماتيست است ! حاشا ! گفتم ويتگنشتاين يا پراگماتيست ها ، و اينكه گفتم مهم نيست حرف متعلق به كيست . من درباره ي تعريف به شيوه ي كاربردي حرف زدم و جهان تصويري فقط يك اشاره بود به اينكه چنين اتفاقي هم مي افتد ليكن جهان ما صرفا تصوير نيست ! لذا اينكه از ويتگنشتاين متاخر گفتم نه متقدم بايد قابل قبول باشد ! بعد اينكه من واقعا پژوهش هاي ويتگ... را نخواندم ( البته تكه پاره شنيدم كه چه شد ) بنابراين اونقدر ها هم متاثر از او نبودم ( و البته اهميتي ندارد ) ليكن سخن آن است كه نموده شد و مي شود بحث ما قال و من قال ما را چه حاصل ؟ البته من تمام دلشوره ها و نازك بيني هاي تو را مي دانم كه چطور از چنين اتفاقات ساده اي فرهنگ ما شكل گرفته ولي اگه مي شه به من يكي ارفاق كن ! ديگه اينكه گاگندله كن(به كسر گاف) به زبان زيباي كتولي است نه مازروني !
    + مخمل 

    پاسخهاي غير فلسفي

    در تاييد و تكذيب حرفهاي شما

    1-در رد اينكه جسم ما اولين و واضح ترين چيزي است كه ما درك مي كنيم:

    با مشاهده افراد عقب مانده ذهني(بهترِ بگيم كم توان ذهني) شديد متوجه مي شويم تعداد قابل ملاحظه اي از آنها آسيب شديد به جسم خود وارد مي كنند گويي كه تعلقي به آن جسم ندارند!حتي گاهي بدون هيچ احساسي چشمان خود رابا انگشت در مي آورند و.........

    2-ولي در تاييد آن تعريف از روي كاركرد :

    باز هم با مشاهده كم توانان ذهني متوجه مي شويم آنها تمامي مسائل را با توجه به كاربرد واستفاده و سودمندي آن چيز تعريف مي كنند! البته ما هم همين طور هستيم اما امان از فراخود وتعارفات آن......

    مثال موردي:

    وقتي از افراد كم توان ذهني در مورد دوستي سؤال شد آنها به اين نكته تاكيد داشتند كه كسي را دوست دارند كه فوايدي دارد مثلا پدر خودرا دوست دارند چون براي آنها بستني / چيپس / لباس و...... مي خرد!

    البته نبايد از پاسخ واضح آنها متعجب شد چون فراخودي ندارند كه بر ظاهر احساسات وتمايلاتشان تاثير بگذارد بر خلاف ما........!

    البته ببخشيد بجاي استناد به آدمهاي فرهيخته به عقب افتاده ها رجوع كرديم!

    + سيسوسك 

    سلام!...لطفن بخوانيد و فراموش كنيد!

    اولن ويتگنشتاين متاخر كجا از تصويري بودن زبان سخن گفته است؟

    ثانين صحبت كردن از ويتگنشتاين پراگماتيست خيلي دقيق نيست،شايد بتوان با روايتي مختص برخي فيلسوفان انگلوساكسون ( پاتنام،ديويدسونو رورتي )او را به سختي در كنار پراگماتيستها نشاند وليفقط با مشاهده ي نو شته ها و درس گفتارها ي او و استخراج فرضها و پيشفرضهاي آشكار و پنهان در آنها بدون شرح و ايضاح ،دقيقتر آن است كه او را نشسته در سنت فلسفه ي قاره اي بدانيم.او فيلسوفي است كه بيشتر به سنت فرگه منطقدان بزرگ آلماني وامدار است( نك.به مقاله ي اكنون كلاسيك شده ي:درباره ي معنا و مصداق اثر فرگه)

    اصلن او را در رساله مي توان فقط فرگه اي ناقص دانست........در شكل متاخر آن با اغماض به پديدار شناسي هوسرل نيز نزديك ميشود.ولي نه به پراگماتيستها!...از من نشنيده بگيريد ..او را مي توان يك يهودي سرگردان دانست...او عميقن وابسته به تفسير فقيهانه از تورات (تلمو د)است.پس به سادگي نمي توان انگ پراگماتيست بودن به او زد.....مي دانيم كه پدر بزرگ او بنا به دلايلي از يهوديت به مسيحيت تغيير مذهب داده...ولي رفت وآمد فكري بين عهد عتيق و جديد براي او و برخي ديگر از اعضاي خانواده (با آن سرنوشت عجيب)ظاهرن بحران ساز و چالش بر انگيز بوده است (نك.به كتاب فرهنگ و ارزش ،كوته نوشته هايي از ويتگنشتاين)

    ضمنن من نگفتم نوشته ي تو آسان است..نه! نه!..حرف من اين بود(هست) كه اولين وظيفه ي ما به عنوان كساني كه به نوعي فلسفه مي ورزيم،احترام به موضوع و ابزار تفلسف است بدون تعصب(تفلسف احمقانه يعني چه؟9....و اينكه ...گفتن اينكه فلان مطلب از كجا يا چه كسي نقل شده قبل از آنكه فيلسوفانه يا ابراز فضل و فضله باشد يك كنش اخلاقي است.نيست؟

    آخر اينكه دوست من فلسفه در مقام دانش مي تواند ساده باشد،در صورتي كه انرا به عنوان گونه اي دانشورزي در نظر بگيريم ،انرا مي توان آموخت مثل رياضي و فيزيك و....ولي فكر كردن حتمن سخت است انهم براي ما كه صاحب سنتي هستيم كه دايم دعوتمان مي كند به نيانديشيدن .گواه من البته 2500 سال تاريخ است كه هر چه باشد (خوب يا بد )آنرا با اين كلمات روايت مي كنيم:نيانديشيدن ،خلسه،بي حافظگي ،فراموشي،ساده سازي مضمحل كننده،امتناء تفكر و در نهايت بي اخلاقي.

    (.....اي فداي تو !گا گندله نه!گا گاندله ...يا گي گاندله....كه فعلن در موقعيت اپوزيسيون بر انداز قرار گرفته و سخت مشغول طراحي ترور

    شخصيتها و بي شخصيتهاي حقيقي و حقوقي هست)

    ...ماچ ماچ ماج!

    + م.ايوب 
    در ادامه 2 قرار بود بنويسم " كاري ندارم كه ويتگنشتاين متاخر( نه 1 ) چي ميگه يا اين حرفا ميتونه ربطي به پراگماتيسم داشته باشه و ... " حالا الان گفتم . من نميگم اسان حرف ميزنم يا همچين قصدي دارم مي خوام مسئله از عرصه بازي و شوخي جدا بشه مسئله جدي ي . فلسفه بازي نيست . سهل يا مشكل ، مي بوسمت ! ( راستي چيزي درباره ي گاگندله كن شنيدي ؟!)
    + يحيي 

    عاليه! اميدوارم ادامه داشته باشه.ضمنن روي بعضي از حرفات ميشه حرفهايي زد.مي زاريم براي وقتي كه احوالاتمون كمي بهتر شد....و در اخر اينكه روي كلمه ي فيلسوف بازي احمقانه بايد بيشتر با هم حرف بزنيم.تنبلي قشر كتابخون رو كه كنار بزاريم.....ما كلن اشغال پسند شديم كمي....و من اكثر اينها رو به خاطر شكل پذيري ذهني ما ايرانيها از رسانه هاي گروهي مي دونم(وقتي ذهن و خلوت ما با يه سريال_ يانگوم!_فتح مي شه!) با اين حساب شايد فرار كردن از تحليل هاي گروه پسند و روي آوردن به نگاههاي دقيقتر و خاص تر (كه البنته خيلي آسا ن و روزنامه اي ممكنه نباشند) راه گشا تر شايد باشه.يك تحليل در اين سطحي كه تو ارايه كردي (و البته جالبه!) بدون شك روي دوش نظرات بزرگاني مثل ويتگنشتاين (1و 2) ايستاده.حالا اگه توي نويسنده نگي و ارجاعات متن رو مشخص نكني واويلا!...اگر به فكر مخاطبي بايد بگم كه مخاطب رو با اين كارها ما تنبل كرديم...ميتينگ سياسي كه نمي خوايم راه بندازيم كه همه چي ساده و شعاري باشه.كسي اگر به اين مطالب علاقه منده حتمن ميدونه كه ......بعضي چيزها را نمي شود ساده گفت .فلسفه مثل فيلم هندي نيست.اگه مي خوايم واقعن فكر كنيم بايد بگم كه سخته!.......مي بوسمت!