• وبلاگ : دو سو پاد گذاري
  • يادداشت : قضاوت
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سيبولا 
    رسيدن به تعريف يك چيز اساسن اگر منظور چيزيت يا ذات ان باشد ميسور نيست . وگرنه در دامي افلاطوني افتاده ايم. قظاوت امري حقوقي است.حقوق را به دو شيوه بر ميرسيم: نخست حق و امر خير در معناي متاگيتيانه مفهومي اينهمان ميسازند. حق و خير اينجا همچون ايده هاي افلاطوني فرسخت يا اتميك اند.يااگر ميل داريد: مطلق اند.پسين از نخست: حق از گستره ي امر مطلق جداساني ميابدو خود را در سپهر قرارداد مي نهد.قظاوت بدين سان واكنش به مساحت و نوع تعامل اراده هاست خلاصه كه بكنيم: امري سياسي است . واكنش ما قظاوت ماست رو به اراده هاي معطوف به قدرت معطوف به شادي معطوف به قتل و تجاوز يا هر معطوفي ديگر.عزيمتگاه واكنش مارا مواجه با (درد) مي سازد . دردي كه در ستيز اراده ها بر پيكره ي سوژه ها اعمال ميشود. در انچه پديدارشناسي درد مي ناميم درد عنصري فرسخت و غير قابل تاويل است.قظاوت در جدا ساني ناگزير حق و امر مطلق واكنش به درد افزايي اراده هاست. چون درد ميكشيم از آن ميگريزيم چون ميگريزيم قرار داد ميكنيم وبا همگي اين چون ها حق قظاوت ميابيم و حق قظاوت هم ميدهيم.