در جهان شور هيچ شيون هيچ
هر چه نتوان از و گذشتن هيچ
چرخ دارد هزار شمع و چراغ
كه ندارند موم و روغن هيچ
دل من شاهديست ساده لباس
كه ندارد به گوش و گردن هيچ
رفتم از اه پرده اي بستم
تا نتابد به هيچ روزن هيچ
چند گويي تو را چه در پيش است
جان من هيچ ديده ي من هيچ
_طالب املي_